1403-09-01 تیم LIVE TSE
روانشناسی بازار چیست؟ – روانشناسی بازار
1402-01-03 مجتبی لطیفی
مقدمه
روانشناسی بازار چیست؟ تفاوت روانشناسی بازار و روانشناسی معاملهگری در چیست؟ خودشناسی برای درک روانشناسی بازار چه تأثیری دارد؟ در این مقاله به بررسی روانشناسی بازار و چارچوبهای متناسب با بازار که باعث میشود فرد در بازارهای مالی رفتار حرفهای داشته باشد و برخی از چارچوبهای نامناسب با ماهیت بازار، میپردازیم.
روانشناسی بازار سرمایه چیست؟
روانشناسی بازار، به بررسی رفتار فعالان اقتصادی، یعنی فروشنده و خریدار که همراه با احساساتی چون ترس، طمع، هیجان، شانس و… است، میپردازد. روانشناسی بازار رفتار کلی یک بازار را بر اساس عوامل عاطفی و عوامل شناختی در جامعه توصیف میکند و نباید با روانشناسی معاملهگری که به همان عوامل اشاره دارد، ولی با این تفاوت که رفتار یک معاملهگر را ارزیابی میکند، اشتباه گرفته شود.
طمع، ترس، اضطراب، هیجان و… همگی میتوانند به روانشناسی بازار کمک کنند. روانشناسی مالی فرض میکند که قیمتها همیشه بر اساس انتظارات عقلانی است و تأثیر غیرمنطقی روانشناسی بازار را در نظر نمیگیرد، در صورتی که جامعهای که رفتار غیرمنطقی و غیرعقلایی داشته باشد، در بازارهای مالی نیز دچار اشتباهات روانشناختی میشود.
بهعنوان مثال، زمانی که بازار دچار هیجان میشود، عمده معاملهگران به تلههای روانشناختی همچون رفتار گلهای، هیجان، ترس و… دچار میشوند. در مقابل معاملهگرانی هستند که میتوانند بر این احساسات خود غلبه کنند. در این شرایط بر اساس روانشناسی بازار، بازار رفتار غیرحرفهای از خود نشان میدهد، ولی بر اساس روانشناسی معاملهگری، معاملهگران حرفهای میتوانند با کنترل رفتار خود، واکنش درست نشان دهند.
عمده تفاوت روانشناسی بازار و روانشناسی معاملهگری، در بررسی تعداد معاملهگران است. در روانشناسی بازار بر اساس کلیت معاملهگران بررسی صورت میگیرد، در روانشناسی معاملهگری رفتار یک شخص مهم است.
همچنین در روانشناسی بازار، به رویدادهای که باعث شود بازار بهصورت گلهای رفتار کند یا حس ترس و طمع را تجربه کند، باید آن رویداد حذف شده، و در تحلیل، مولفه معتبر در نظر گرفته نمیشود. چرا که باعث میشود بازار رفتار غیرمنطقی از خود نشان دهد و معاملهگران دچار زیان شوند.
رفتار های متناسب با روانشناسی بازار
در این بخش برخی از چارچوبهای که معاملهگران با انجام آن، میتوانند رفتار حرفهای در بازار سرمایه در برابر رویدادهای بازار، ریسکهای بازار و…. از خود نشان دهند، آورده شده است : «خواندن مقاله چارچوب فکری که در این مورد ارائه شده است، توضیه میشود.»
مرکز کنترل | Control center : مرکز کنترل به دو بخش درونی و بیرونی تقسیم میشود. فردی که مرکز کنترل درونی دارد، رخدادهای زندگی شخصی را بیشتر حاصل کارها و اشتباهات خودش میداند. اما کسی که مرکز کنترل بیرونی دارد، حوادث گوناگون زندگی را از زاویههای دیگر میبیند و عوامل محیطی، شانس و رخدادهای تصادفی یا اقدامات دیگران را علت وقایعی میداند که در زندگی خود رخ داده است.
همچنین در بازارهای مالی افرادی که مرکز کنترل درونی دارند، نسبت به افرادی که مرکز کنترلشان بیرونی است، موفقترند. چرا که بهجای سرزنش کردن عوامل دیگر، شروع به اصلاح رفتار خود در بازار سرمایه میکنند که باعث میشود در بلندمدت نتیجه مطلوب داشته و باعث افزایش بهره وری شود.
البته مرکز کنترل بیرونی لزوماً بد نیست، صرفاً در بازارهای مالی جایی ندارد، چرا که باعث میشود فرد رفتار هیجانی داشته و هیچگاه تبدیل به معاملهگر حرفهای نشود.
خودکامه | self efficacy : باور فرد به تواناییهای خود میتواند اثر مستقیم بر روی پاداشی که به دست میآورد، داشته باشد. انجام یک کار موفق، احساس خودکارآمدی فرد را تقویت میکند. با این حال، عدم برخورد کافی با یک چالش میتواند خودکارآمدی را تضعیف کند.
همچنین زمانی که این افراد با علاقه شخصی خود فعالیتی را انجام میدهند، احساس تعهد قویتری نسبت به علایق و فعالیتهایشان دارند و در صورت شکست بهسرعت خود را ریکاوری کرده و مشکلات چالش برانگیز را بهعنوان هدفی که باید بر آنها مسلط شوند میبینند.
البته که در برخی موارد معاملهگران با سختکوشی به دنبال کسب سود از بازار هستند، اما در این زمینه چندان موفق ظاهر نمیشوند که باعث میشود خودکارآمدی خود را تضعیف کنند. درحالیکه سود و زیان ماهیت بازار است و هیچگاه از همدیگر جدا نخواهند شد. پس باید با تمرکز بیشتری به مسیر معاملهگری خود ادامه دهند.
قوانین | rules : ایجاد قوانین همگام با بازارهای مالی، میتواند به فرد در رسیدن به سود مستمر، تأثیر بسزایی داشته باشد. به عنوان مثال، فرد پس از ورود به معامله اگر شروع به پر کردن ژورنال معاملاتی خود کند، میتواند در بلند مدت نتیجه کار خود را ببیند و مشکلات استراتژی خود را پیدا کرده و آن را بهینه کند.(خواندن مقاله سود مستمر در بازارهای مالی توصیه میشود)
قوانین باعث میشود فرد در بازارهای مالی به هدف اصلی معامله گران یعنی نظم و انضباط، که یک امر حیاتی در بازار سرمایه است برسد. نظم و انضباط به فرد کمک میکند با تمرکز بیشتری معامله کند. ایجاد قوانین باعث میشود که میزان خودکارآمدی، افزایش پیدا کند.
همچنین شخصی که بدون قوانین معامله میکند، هرگز نمیتواند مشکلات معاملاتی خود را پیدا کند و معمولاً پس از اینکه متحمل ضرر میشود، شروع به جهتگیری میکند که باعث میشود دلیل شکستها و باخت های خود را به حرفهای کلیشهای که همراه با سوگیری است، نسبت دهد.
رفتار های نامتناسب در روانشناسی بازار
در این بخش برخی از چارچوبهای که معاملهگران با اجتناب از آن، میتوانند رفتار حرفهای در بازار سرمایه در برابر عوامل شناختی جامعه نشان دهند، بررسیشده است : (خواندن مقاله جهت گیری شناختی توصیه میشود)
شانس | Chance : برخی از افراد تصور میکنند، شانس مانند یک رعد و برق است که هر لحظه احتمال دارد به فرد اصابت کند، باورهای اشتباه باعث شده است تا افراد به این تعریف از شانس برسند. درحالی که شانس مانند یک باد است و اگر افراد بتوانند هم زمان با باد، خود را همسو کنند، میتوانند از منافع آن بیشترین استفاده را داشته باشند.
همچنین شانس وجود خارجی ندارد و برخی افراد به دلیل فرار کردن از واقعیت و اشتباهات خود “شانس داشتن” را یک باور دانسته اند، که نوعی جهتگیری شناختی است و معاملهگر باید از آن اجتناب کند.
پشتیبانی از انتخاب | Support for choice : این اصطلاح یکی دیگر از جهتگیریهای شناختی است که معاملهگر به آن دچار میشود. پشتیبانی از انتخاب به این معنی است که فرد بهجای اینکه تصمیم منطقی بگیرد، تصمیم هیجانی اتخاذ کرده است که باعث میشود با واقعیت آنگونه که دوست دارد کنار بیاید.
به عنوان مثال، معاملهگر سهمی را خرید میکند، و سپس شروع به بررسی مولفه های که باعث شده است سهم را خریداری کند، میپردازد. در صورتی که معاملهگر در مرحله اول باید برای خرید سهم، آن سهم را کامل بررسی و تجزیه تحلیل کند و سپس به معامله بپردازد.
همچنین فرد در رفتار خود شروع به عقلانی سازی پس از خرید میکند و نواقص و ایراداتی که سهم دارد را نمیبیند و به این جهتگیری دچار میشود، در صورتی که باید از آن اجتناب کند.
رفتارهای کلیشهای | Stereotypes : یکی دیگر از اشتباهاتی که معمولاً معاملهگران به آن دچار میشوند، حرفهای کلیشهای است که ریشه در کودکی فرد دارد و باعث میشود فرد به درستی تصمیم نگیرد.
به عنوان مثال، اعتقاد داشتن به جمله “اول صبح گربه سیاه دیدم و روز خوبی نخواهم داشت” یک جمله کلیشهای است که هیچ دلیل منطقی ندارد و باعث میشود فرد از خودکارآمدی دور شود که اجتناب از این رفتار برای داشتن رفتار حرفهای، حیاتی است.
همچنین، پیروی کردن از رفتار های کلیشهای باعث میشود که فرد شخصی واقع بین نباشد، و در بازارهای مالی دچار زیان شود. چرا که بازار بر خلاف رفتار جامعه، حرکت میکند.
چگونه میتوان به درک روانشناسی بازار رسید؟
روانشناسی بازار بهعنوان یک ابزار قدرتمند در نظر گرفته میشود و ممکن است با هیچ رویداد خاصی توجیه نشود. بهعنوان مثال، اگر سرمایهگذاران بهطور ناگهانی اعتماد خود را نسبت به سلامت اقتصاد را، از دست بدهند و تصمیم به عقب نشینی از خرید سهام کنند، شاخصهایی که قیمتهای بازار را دنبال نشان میدهند، سقوط خواهند کرد. قیمت تک تک سهام بدون توجه به عملکرد مالی شرکتها، کاهش مییابد.
طمع، ترس، انتظارات و… همگی عواملی هستند که به درک روانشناسی بازار کمک میکنند. توانایی های ذهنی برای ایجاد تشخیص دورهی «ریسک پذیری» و «ریسک گریزی» در بازار بهعبارت دیگر، چرخههای رونق و رکود در بازارهای مالی میتواند، در درک روانشناسی بازار کمک بسزایی به معاملهگر داشته باشد.
همچنین بازارهای مالی، یک چرخه هستند که رفتارهای گذشته خود را تکرار میکنند، البته باید به اتفاقات نامحتمل هموزن داد چرا که تأثیر مستقیمی در بازار دارد، ولی در شرایط عادی چرخههای بازار تکرار میشوند که در اقتصاد نیز به آن چرخههای پولی – انبساطی و انقباضی – گفته میشود. «خواندن مقالهی چرخه های پولی توصیه میشود.»
تأثیر خودشناسی در روانشناسی بازار
در مسیر رشد و پیشرفت شخصی یا در مسیر کسب و کار شخصی و… شناخت خود و آگاه بودن از ویژگیهای شخصی، باعث میشود فرد بتواند با آگاهی, عزتنفس و اعتمادبهنفس بیشتر در مسیر قدم بگذارد. چرا که از خود شناخت دارد و میداند که چگونه به جهتگیری های شناختی دچار میشود.
برای درک روانشناسی بازار، خودشناسی از اهمیت بالایی برخورد دار است، به این صورت که فرد میتواند از جهتگیریهای شناختی خود خبردار شده و برای رفع آنها یا بهینه کردن رفتار خود قدم بردارد.
همچنین معاملهگری که بتواند به اعتمادبهنفس درونی برسد، یعنی در شرایطی که حتی ضرر میکند به تواناییهای خود در بازار شک نکند، میتواند درک بهتری از روانشناسی بازار داشته باشد و در مواجه با شرایط هیجانی، رفتار درست از خود نشان دهد.
البته که معاملهگر باید از اعتمادبهنفس کاذب یا نوسانی که باعث میشود، با هر سودی حس هیجان به فرد دست بدهد، شدیداً خودداری کند. چرا که به جهتگیری دانینگ کروگر دچار شده و متحمل ضرر میشود.
خلاصه:
به طور کلی، روانشناسی بازار جامع تر از روانشناسی معاملهگری است و بر رفتار کلیت بازار دلالت دارد، ولی روانشناسی معاملهگری بیشتر بر کنترل رفتار معاملهگر متمرکز است. برخی از چارچوبهای که باعث میشود فرد در بازارهای مالی جزو اقلیت برنده باشند شامل؛ خودکامه بودن، داشتن قوانین و مرکز کنترل درونی است که باعث میشود، عملکرد فرد در بازارهای مالی بهبود یابد.
همچنین چارچوبهای نامناسب در بازارهای مالی شامل اعتقاد به شانس، رفتار کلیشهای و پشتیبانی از انتخاب است. برای اینکه فرد به درک درستی از رفتار قیمت برسد، باید به چرخههای که در بازار رخ میدهد، یعنی ریسکپذیری و ریسک گریزی تسلط کافی داشته و در نهایت با خودشناسی و کنترل رفتار خود، عملکرد معاملات خود را بهبود خواهد بخشید.
سوالات متداول
1- چه تفاوتی میان روانشناسی بازار و روانشناسی معامله گری وجود دارد؟
روانشناسی بازار جامع تر از روانشناسی معاملهگری است و بر رفتار کلیت بازار دلالت دارد، ولی روانشناسی معاملهگری بیشتر بر کنترل رفتار معاملهگر متمرکز است. بدین صورت که در بازار غیرحرفهای، معاملهگران حرفهای وجود دارند و توانستهاند سود های مورد قبولی از بازار کسب میکنند. چرا که توانایی کنترل رفتار خود، و مغز خود را دارند.
2- رفتار های مناسب برای بهبود عملکرد معامله گری، کداماند؟
برخی از رفتارهایی که باعث میشود فرد در بازارهای مالی جزو اقلیت برنده باشند شامل؛ خودکامه بودن، داشتن قوانین و مرکز کنترل درونی است که باعث میشود، عملکرد بازدهی فرد در بازارهای مالی و عزت نفس خود بهبود یابد.
کلمات کلیدی :
اشتباه سیستماتیک, فکر کردن, برخورد احساسی و هیجانی, اشتباهات منطقی, عوامل بیرونی, ناظر و بازیگر, عوامل درونی, اثر هاله، آموزش بورس، دوره روانشناسی معامله گری، روانشناسی معامله گری، مرکز کنترل، خودکامه، شانس، رفتار کلیشه ای، قوانین، رفتار پول، روانشناسی مالی، چارچوب فکری، اکثریت بازنده، سود مستمر، هزینه غرق شده, شیب, اثر شترمرغی, قوی سیاه, خطاهای روانشناختی، اثر دانینگ کروگر، اثر شتر مرغی، چرخه های پولی، کنترل ترس درمعامله گری، کنترل طمع در معامله گری، مدیریت معاملات، تئوری انتظار، معامله گری، بازارهای مالی، بورس، فارکس، کریپتو، روانشناسی کریپتو، روانشناسی فارکس Financial psychology, risk management ,Trades management, psychology, psychology of trading, behavioral finance, ostrich effect, psychology of market, cognitive biases, frame of mind, Easy trading, money cycle, Expectancy theory