
1401-11-13 مجتبی لطیفی
1401-09-17 مجتبی لطیفی
جملهی “معاملهگری آسان است.” درواقع یک تله روانشناختی است که افراد را به دام خود میکشد و معمولاً معاملهگر باید در همهی شرایط بازار خود را به چالش کشیده و ارزیابی عملکرد کند و هنگامیکه معاملهگر در تله روانشناختی و شکستها غرق میشود باید بداند که چگونه از این چالش با موفقیت خارج شودکه لازمه این کار، تغییر باورها و همراهی با بازار است. وقتی جملهی معاملهگری آسان است شنیده میشود بهصورت غیرارادی انتظارات از فرد معاملهگر افزایش مییابد و هنگامیکه توقعات از شخص بالا میرود حتی اگر آن فرد در معاملات شخصی خود سود معقولی نیز کسب کند همیشه دنبال سود های رویایی است که باعث میشود ریسک خود را بهصورت ناخواسته بالابرده و خطر شکست خود را افزایش دهد و درگیر تله روانشناختی شود؛ فهمیدن دلیل اینکه معاملهگری آسان یک تله روانشناختی است کار سختی نیست بلکه با ارزیابی عملکرد و رویکرد معاملهگر در معاملات میتوان به آن دستیافت.
ارزیابی عملکرد معاملهگر باید با 4 مؤلفه مهم یعنی «زمان، انرژی، خبرگی و پاداش» سنجیده شود.
زمان محدود است و بیوقفه در حال گذر است؛ پس فرد معاملهگر باید بداند که آیا این مدتزمانی که به مهارتی صرف کرده است؛ آیا پاداش مناسبی دریافت میکند یا خیر؟ درواقع اصطلاح مارکتینگ (Markting) این مورد همان ریسک به بازده (Risk/Reward) است که آیا این ریسکی که انجام میشود پاداش (Reward) مناسبی دارد یا خیر؟
انرژی افراد بهطورمعمول برای انجام کار، همیشگی و پایانناپذیر نیست و بعد از مدتی احساس خستگی دست میدهد و اگر استراحت درستی صورت نگیرد حتی باعث میشود مقدار سود کم شود و درنهایت برخی از مشکلات رفتاری خود را بروز میدهند. گاهی از کار دست کشیدن لازم است یعنی اینگونه نیست که فرد هرگز ناامید نشود؛ خیر درواقع بعضیاوقات کار درست، دست از کار کشیدن است. زمانی که فرد در مرحله رشد به نقطهای میرسد که باید از خود بپرسد؛ آیا من برای این بازار ساختهشدهام؟ آیا این کسبوکار موردعلاقه من است؟ آیا توان ادامه دادن و گذر از مرحله رشد رادارم.
این مورد شیب نام دارد یعنی فرد باید بداند که چه زمانی از کار دست بکشد و چه زمانی کار کند؛ بعضیاوقات انتخاب درست، ناامید شدن و دست کشیدن از کاری است که فرد در حال انجام آن است و درواقع در کسبوکار خود به بنبست رسیده است.
خبرگی درواقع میزان مهارتهایی است که فرد یاد گرفته و میزان تسلط فرد بر آن مهارتها است تا بتواند از آن ابزارها در کنار هم استفاده کند و باعث می شود نتیجه کار بهتر شده و به پاداش بیشتری برسد.
3 مؤلفه بالا میزان پاداش را تعیین میکنند. هر چقدر مهارتهای مناسب مارکت یا کسبوکار دیگر را در تایم کمتری بتوان آموزش دید، باعث میشود در زمان صرفهجویی شده و فرد میتواند مهارت دیگری نیز یاد بگیرد؛ و استفاده از آن مهارتها در کنار یکدیگر باعث میشود به پاداشهای بیشتری رسید که ارزش بالایی داشته باشد و ریسک کار را نیز پایین آورد.
بررسی گذشته بازار باعث به وجود آمدن یک خطای روانشناختی در معاملهگر میشود که فرد فکر میکند میتوانست با چند معامله ساده در کف واردشده و در سقف خارج شود ولی این مهارتها به آن سادگی هم نیست و این سخت بودن کار باعث میشود که فرد به مشکلات روانشناختی دچار شده و خود را سرزنش کند؛ گویی که انگار همه در حال سود هستند ولی فردی که تازه به بازار واردشده در ضرر است!
حتی برای کسانی که از ضریب هوشی بالایی برخورد دار هستند انس پیدا کردن با بازار و کسب سود های حرفهای و مقبول به مدتزمان بالا و تجربههای زیادی بستگی دارد یعنی اینگونه نیست که فرد هرزمانی که وارد شد بتواند از بازار سود های معقول کسب کند و همین مورد باعث به وجود آمدن خطای روانشناختی شده است.
حال سؤال پیش میآید که فرد چگونه میتواند از این خطاها و اثرات آن خود را دور کند؛ زمانی که فردی دچار تلههای روانشناختی شده و متحمل شکستهای پیدرپی میشود؛ دوباره شروع کردن سختتر است به این خاطر که عزتنفس، اعتمادبهنفس، زمان و سرمایه مالی خود را ازدستداده است؛ ولی باید رفتارهایی را در هنگام شروع مجدد فراگیرد تا بتواند بهتر شروع کند که عبارت است از:
رها شدن از خطاهای روانشناختی که در مارکت به فرد دست میدهد هیچگاه ساده نخواهد بود زیرا که این حقیقت است و مقابله شدن با آن باعث میشود که فرد شخصیت جدیدی را از خود نشان بدهد و بتواند با سختیها کنار آماده و رشد کند اینگونه است که چگونه فردی میتواند روی آتش راه برود؟
همه این موارد به الگوی فکری فرد بازمیگردد. چیزی که باعث شده فرد به تله دچار شود ولی واقعیت آن است که شخص تا زمانی که تغییر نکند چیزی از بازار عایدش نخواهد شد زیرا در بهترین حالت تمام چیزی را که به دست آورده به بازار بازخواهد گرداند؛ اما هنگامی که فرد بتواند الگوی فکری جدید را فراگیرد؛ میتواند در بازار باقیمانده و با تمام ترس های خود مواجه شود؛ باید دیدگاه خود را از شخصی موفق در معاملهگری عوض کند زیرا هر فردی در بازار متقبل ضرر خواهد شد پس این به معنی آن است که نباید از خود یک انتظار بیجا و اشتباه داشته باشید.
برای اینکه فردی بتواند در بازارهای مالی دوام بیاورد حتی باید تعریف خود از ضرر را عوض کند؛ یعنی یک معامله با ضرر را یک شکست برای خود در نظر نگیرد چراکه اینگونه نیست. فرد زمانی که معامله خود در ضرر است باید بداند که چگونه میتواند آن شرایط را درست کند آیا اینیک معامله خلاف روند بوده یا اینیک تله خرسی برای معاملهگران بود؟ معاملهگر در همه حالت باید بتواند تصمیمی درست اتخاذ کند و خوب فکر کند که به چارچوب فکری بازمیگردد.
معاملهگر باید بداند که وی در بازار مانند ماهی در اقیانوس است زیرا که قبل از وی این بازارها بوده اند و بعد از وی هم خواهند بود و این صرفاً انتخاب فرد بوده است که در بازار شروع به فعالیت کند و زمانی که فرد شروع به فعالیت میکند زمانی است که بازار برای فرد شروع میشود و زمانی که تصمیم میگیرد دیگر فعالیتی نداشته باشد بازار در آن نقطه برای فرد تمام میشود و این حقیقت بازار است که نسبت به سهامداران هیچ مسئولیتی در قبال سرمایهگذاریشان ندارد و شخص با تمام و کمال اختیار خود پا در این بازار گذاشته است.
درواقع فرد صرفاً مسئول کنترل رفتار خودش در بازار است و صرفاً میتواند رفتار خود را نسبت به شرایط بازار عوض کند. مانند چوبی در وسط دریا که باوجود طوفانهای دریایی ولی همچنان میتواند خود را روی آب نگه دارد معاملهگر هم باید خود را آماده مقابله با تمامی ترس ها، تلهها، ضررها و… کند؛ چراکه این حقیقت بازار است و درصورتیکه بتواند خود را تغییر دهد باعث موفقیت خواهد شد و تاکید میکنیم که هیچ موفقیتی آسان به دست نخواهد آمد.
چارچوب فکری و الگویی که در جامعه وجود دارد اینگونه است که زمانی فرد به مشکلی برمیخورد و دنبال حل کردن آن است، از عوض کردن شرایط اطراف خود شروع کرده و پسازآن که نمیتواند تغییری در اطراف ایجاد کند به خود برمیگردد؛ یعنی کاری که باید در اول انجام بدهد را در مرحله آخر انجام میدهد که تغییر خود است. بازار نیز همینگونه است نمیتوان ذات و ماهیت آن را تغییر داد. پس باید آگاهانه قدم های زیر را طی کند :
میزان حرفهای بودن شخص معاملهگر به حرکات بازار برمیگردد یعنی زمانی که بازار اصلاح سنگینی کند و شخص شدیداً از این موضوع ناراحت و آزرده باشد نشان میدهد که فرد هیچ شناختی از بازار ندارد و این احساس درواقع معیاری برای سنجش سطح فنی معاملهگر است. درک حرکات قیمتی به باورهای فرد برمیگردد؛ هرچقدر باورهای فرد نزدیک به مارکت باشد درک حرکات قیمتی سادهتر، قابل پیشبینیتر و راحت با آن کنار میآید؛ یعنی اگر بازار در حال ریزش باشد دنبال بهانهای برای ریزش نیست و از قبل پیشبینی شده است.
فرد معاملهگر باید به درکی از شناخت قیمت برسد؛ یعنی اینکه افرادی که در بازار معامله میکنند انسان هستند و چارچوب ساختاری ذهن آنها و تلههای ممکن نیز در آن افراد وجود دارد و هر قیمتی که در بازار میبیند صرفا این نیست که برای همه این قیمت تاثیر یکسانی دارد زیرا که هر کس در چارچوب ذهنی خود از آن قیمت نتایج های دیگر استنباط میکند؛ پس فرد میتواند با الگوی فکری بازاری با بقیه معاملهگران هم سو شده و باور های خود را تغییر دهد یعنی در تصمیمگیریهای خود شناور باشد چراکه درک الگوی قیمتی نشان از باور های فرد است.
افرادی که در بازار هستند و هیچگاه سودی از بازار نمیبرند، درواقع یک سری اصول را نمیشناسند و آن ها را رعایت نمیکنند. به عبارت دیگر اکثر معاملهگران موفق نمی شوند زیرا هنوز در بازار به مهارتهای که نیاز است تسلط پیدا نکرده اند، آگاهی کامل از بازار ندارند، انتظارهای بیجا دارند، نمیتوانند صدمات تلههای روانشناختی را درمان کنند و یک سری عقاید محدودکننده دارند که در مقابل بازار هستند.
فرد معاملهگر هرچقدر به خبرگی در تحلیل بازار برسد و بتواند تحلیلهای با ضریب اشتباه پایینی را ارائه دهد تا زمانی که نتوانسته با آن تحلیلها سود کند درواقع کار مفیدی را در راستای کسب سود از بازار نکرده است که دوباره به عقاید فرد و باورهای فرد بازمیگردد یعنی اینکه نتوانسته است طوری که باید به تغییر باور های خود برسد و هنوز نتوانسته است شخصیت معاملهگری و دید معاملهکننده به بازار داشته باشد.
فرد معاملهگر باید به این نکته برسد که اولین کاری که باید انجام دهد حفظ منابع خود است؛ یعنی نباید اینگونه باشد که باید به بازار پول بدهد، پس باید در حفظ داراییهای خود به یک سری نظم برسد و تا زمانی که به توانایی در حفظ دارایی نرسیده معامله نکند؛ یعنی فرد معاملهگر میتواند به صبوری فرصتهای بهتر و کمخطر سرمایهگذاری به دست بیاورد فلذا نیاز نیست که فرد معاملاتی با ریسک بالا را قبول کند و ترسناک معامله کند یعنی در معاملات خود یک سری نظم و الگوریتمی را رعایت کند.
معاملهگر باید به این موضوع شناخت کافی داشته باشد که همیشه حق با بازار است و نمیتواند به بازار جهت بدهد مگر آنکه قدرت بالایی داشته باشد تا بتواند بازار را آنطور که باب میلش است هدایت کند؛ در غیر این صورت معاملهگر باید همیشه با بازار حرکت کند و دنبال چرایی حرکتهای بازار نباشد و صرفاً سعی کند حرکات قیمتی و روانشناسی قیمت را درک کند.
معاملهگری آسان نیست و هر حرفی که در این مورد زده میشود یک خطای روانشناختی است که میتوان با شناخت آن از این اتفاق جلوگیری کرد تا فرد معاملهگر دچار توهم سود نشده و با آرامش و اختیار، پا در این بازار گذاشته و هیچگاه انتظارات بیجا از خود ایجاد نکند چرا که باعث میشود به تلههای دیگری دچار شود که درنهایت برای ماندگاری در بازار باید با آن تلهها نیز مقابله شود و هیچگاه قانون سرمایهگذاری را از یاد نبرد «چیزی که من را نکشد قویتر میکند». پس باید اول بر روی خودش سرمایهگذاری کند و بعد از رسیدن به مهارت و خبرگی به سمت بازار حرکت کند تا بتواند به موفقیت برسد که برای این کار باید یک چارچوب ذهنی و الگوی فکری درست و مطابق با خواستههای بازار داشته باشد تا بتواند حرکات قیمتی را درک کند و هیچگاه از حرکات ناگهانی قیمت سورپرایز نشود
آموزش بورس, استراتژی معاملاتی, الگوی فکری, بازارهای مالی, تلههای چارچوبی, توقعات نا بهجا, چارچوب فکری, روانشناسی, عزتنفس, معامله گری, نظم شخصی, آموزش روانشناسی معامله گری, روانشناسی معامله گری, استراتژی معاملاتی, معاملهگری آسان, Psychology, آموزش بورس, بازارهای مالی, روانشناختی, سود, سود مستمر, شکست, قدرت فکر, معامله گری, موفقیت,easy trading
آدرس جایگزین در صورت نیاز: backup.livetse.ir
|
خواهشا مطلبی هم در خصوص میزان سود منطقی بورس منتشر کنید تا ما تازه وارد ها بدونیم باید از بورس انتظار چقدر سود رو داشته باشیم
با سلام و احترام؛ حتما سعی میکنیم به این موضوع نیز اشاره کنیم ولی نکته مهم اموزش شخصی هست که هرچقدر بیشتر یاد بگیرید میزان مهارتتون افزایش پیدا میکنه و در نتیجه بازدهتون نیز افزایش پیدا خواهد کرد.🌹
سلام . عالی بود و قابل تأمل .
کسانی که بدون آموزش یا با دانش کم ؛ در بازار معامله میکنند؛ اگر برای مدتی معامله را کنار بگذارند و آموزش ببینند و به مطالب این مقاله توجه کنند ؛ مطمئنا بعد از ورود مجدد به بازار نتایج خوبی کسب میکنند
با سلام و احترام؛ بله دقیقا اموزش حلقه گمشده معاملات معامله گران است و هرچقدر میزان اموزش و رشد اگاهی از شرایط بازار افزایش پیدا کند قطعا به نتایج خوبی خواهند رسید🌹
عالی
🌹
با سلام و خسته نباشید و تشکر بابت مطالب خوب شما جناب دکتر پوسانه،عالی و بی نقص
با سلام و احترام؛ لطف دارید🌹
بسیار عالی
لطف دارید 🌹
چقدر بورسی ها به این این مطالب احتیاج دارند..ممنون بابت اینکه رویکرد شما صرفا تشویق به نوسان نیست و سطح علمی همراهان خودتون با آموزش های درست ارتقا میدین
بله یکی از مشکلات اصلی معاملات در واقع روانشناسی هست که کمتر کسی بهش اشاره کرده 🌹
با سلام بسیار مباحث کاربردی بود مثلا “ارزیابی عملکرد معاملهگر باید با ۴ مؤلفه مهم یعنی «زمان، انرژی، خبرگی و پاداش» سنجیده شود” و “زمانی فرد در مرحله رشد به نقطهای میرسد که از خود میپرسد آیا توان گذر از مرحله رشد را دارم” خیلی قابل تامل بود.
در کل مفید و کاربردی بود
با سلام و احترام؛ بله دقیقا معامله گر باید عملکرد خود را ارزیابی کند بببیند که ایا سود میکند یا صرفا در حال دور زدن خودش است؛ خواهش میکنم 🌹
نوع آشنا شدن با بازار باعث شده از بازار درک های متفاوت و اشتباهی وجود داشته باشه
بله دقیقا 🌹